ساوینا ی نازم تا این لحظه ، 1 سال و 1 ماه و 0 روز و 0 ساعت و 5 دقیقه و 13 ثانیه سن داری دقایقی هست که وارد ١٤ ماهگی شدی عروسک قشنگم تبریک می گم عزیزم شیطونکم ...
سلام عزیز دل مامان این روزام.............. این روزام پر شده از لحظه هایی که عاشقانه دوسشون دارم . لحظه های با تو بودن لحظه هایی که دونه دونش پر شده با خنده های تو با گریه هات با حرف زدنهات اونم به شیوه خودت به هم ریختن خونه . جابه جا کردن وسایل کابینت. رقصیدنات وااااای الهی من قربونه اون دستات برم پشت پرده ها قایم شدنات . که عاشقونه دوسش داری ................. ...
بای بای کردنت: وقتی بابایی می خواد بره سر کاردختر گلم ناراحت میشه و کلی گریه میکنه. منم دوست ندارم بابایی بدون خداحافظی بره.به خاطر همین دم در وایمستم تا با بابایی خداحافظی کنیم . دست نازت و می یاری بالا تکونش میدی اون موقع است تا می بینی بابایی میخواد تنها بره اونم بدون تو فریادت سر به آسمونا میره . گریه گریه.............. الو الو کردن با مهارت بیشتری: (البته شروعش تو ماه آبان بود) گوشی تلفن رو بر میداری و تو خونه راه میری . انگار می خوای ادای من و در اری. چه بدونم مادر.؟ اگه گوشم دم دستت نباشه با دستت این کارو میکنی دستت و می بری دم گوشت الو الو میکنی . قربونه این ا...
سلام عزیز دلم چند روزه که تولد ١ سالگیتم به سلامتی تمام شده امروزم رفتیم دکتر واسه چکاپ آقای دکتر مثل همیشه از قد و وزنت حسابی راضی بود. بهم گفت که به زور بهش غذا ندین . من؟من به زور بهت غذا می دم؟ به خدا نه.خودت هر چی میل داشته باشی می خوری تا نشستیم از همه چیت تعریف کرد خدارو شکر گفتم که قطره آهنت و خوب نمی خوری اونم واست یه شربت نوشت و گفت که این و به جای مولتی ویتامین و آهن بهش بدین. بعدشم گفت که دیگه ه...